کد مطلب:5588 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

متعصبینِ سرسخت قبیله بنی قینقاع
قبیله بنی قینقاع هفتصد مرد جنگی داشت و در سال دوم هجرت از مدینه تبعید و تار و مار شدند [1] 05). نكته مهم این است كه هیچ یك از آنان ایمان نیاوردند.

بنی قریظه هم تا آخرین لحظات اعدام، حق داشتند كه اظهار ایمان بكنند و از مرگ حتمی نجات یابند، ولی هر انسان از سرسختی یهود درباره دین آنان متعجب می ماند، كه چگونه حتّی یك نفر هم از قبیله ای كه بنابر روایاتی هشتصد یا نهصد مرگ جنگی داشت، ایمان نیاورد و فقط دو نفر از آنان نجات یافتند [2] 06).

مهربانی و سخاوت پیامبرصلی الله علیه وآله، آنان یهودیان را راضی نمی كرد. آنان از این كه نمی توانستند از پیامبرصلی الله علیه وآله برای تبدیل عربستان به یهودیت استفاده كنند، و این كه اعتقادات او از افسانه های تلمودی و عهد عقیق آنان بسیار ساده تر بود، به خشم آمده بودند، لذا در صف مخالفان این دین تازه درآمدند.

نكته جالب این كه، هنگامی كه از آنان سؤال می شد بت پرستی را ترجیح می دهند یا اسلام را؟ مثل بسیاری از مغلطه گرهای مسیحی اعلام می كردند، بت پرستی را با تمام بدی های ملازم با آن، بر احكام محمّدصلی الله علیه وآله ترجیح می دهند.

به آن حضرت ناسزا می گفتند، به جای «سلام»، السام علیك (یعنی مرگ بر تو) می گفتند، زبان خود را می چرخاندند و كلمات قرآن و نمازهای یومیه و دستورات اسلام را ناجور تلفظ می كردند و آنان را تبدیل به كلمات بی معنی و پوچ و موهن می كردند.

شاعران ذكور و اناث یهود، كه در آن زمان، تعدادشان زیاد بود، با هجو زنان مسلمان در اشعار قبیح خود، همه نجابت معمول و شرافت و جوانمردی مورد قبول عرب را زیر پا می گذاشتند.

اما این ها همه گناهان صغیره آنان بود، زیرا آنان فقط از اهانت به زنان مؤمنین و هتك حرمت پیامبر قانع نشده بودند، بلكه مأمورانی را مخفیانه نزد دشمنان مملكت كه قبلاً حمایت از آن را پذیرفته بودند، اعزام می كردند، و با این اقدام خائنانه آنان، دیگر موضوع صلح و زندگی مسالمت آمیز باقی نمانده بود.

نكته قابل توجه این كه پیامبرصلی الله علیه وآله علاوه بر رسالت عظیم موعظه و اندرز، برای امّت اش آزادی های مشروع در سایه قوانین الهی را خواستار بود.

علاوه بر آن كه امنیت كشور ایجاب می كرد تا خائنینی را كه یا تخم نفاق را در مدینه می كاشتند و یا اطلاعات به دشمن مشترك می رساندند، توقیف یا تبعید نماید.

به همین علت بود كه پیامبرصلی الله علیه وآله می خواست كه اولین گروه متخلّف یعنی بنوقینقاع را به شدت مجازات كند، ولی منافقین مانع از آن شدند، لذا بنی نضیر یا بنی قریظه حوصله مخالفت پیدا كردند.

سیاست پیامبرصلی الله علیه وآله مبتنی بر اصل بسیار مهم سیاسی ای بود كه هیچ وقت نقض عهد نمی نمود. چنان چه ملتی نقض عهد می كرد، آن را با چشم پوشی جواب نمی داد، بلكه جواب قاطعی برای آن در نظر می گرفت تا دیگران جرأت نقض عهد نكنند.

همان گونه كه در كتب فقهی نیز مطرح شده است، و پیش تر آمد، اسلام دینی است كه جنگ و جهاد را برای هر امری راه حل منصفانه قرار نمی دهد، بلكه صلح را تا آخرین حد ممكن بسیار ممدوح و مستحسن قرار می دهد.

خداوند در قرآن می فرماید: «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ» [3] 07)؛ صلح بهتر است.

و این همان اصل مهم اسلامی است كه پیامبرصلی الله علیه وآله در تمام دوره زندگانی پربركت به شدت به آن معتقد و پای بند بودند.


[1] مغازي، واقدي، ص177.

[2] يكي عطيّه قُرظي كه چون به حد بلوغ نرسيده بود، آزاد شد و بعداً ايمان آورد. و ديگري، رفاعة بن سموال، كه ام منذر سلمي بنت قيس (خواهر سليط بن قيس) يكي از خاله هاي پيامبرصلي الله عليه وآله از طرف مادر عبدالمطلب كه از طائفه بني النجار مدينه بود، درباره وي شفاعت نمود. سيره ابن هشام، ج3، ص255.

همان گونه كه از قبيله بني نضير كه در ربيع الاول سال چهارم هجرت از مدينه خارج شدند، فقط دو نفر به نام هاي يامين بن عمير بن كعب و ابوسعد بن وهب ايمان آوردند. تاريخ پيامبر اسلام، ابراهيم آيتي، ص367.

حال بنگريد «ولفنسون» مؤلف اسرائيلي قرن چهاردهم، چه طور به قضاوت نشسته است:

«اگر تعاليم پيامبر تنها به مبارزه اي با بت پرستي اكتفا مي كرد و يهود را دعوت به رسالت خود نمي كرد، درگيري بين يهود و پيامبر واقع نمي شد، و يهود به ديده احترام به تعليمات وي مي نگريست و او را با جان و مال خود، همراهي مي كرد، تا بت ها را درهم كوبد و انديشه هاي بت پرستان را از ريشه بر كند، به اين شرط كه از آنان اعتراف به رسالت جديد را نخواهد، زيرا طرز تفكر يهودي هرگز در مقابل چيزي را كه بخواهد او را از دينش، جدا سازد تسليم نمي شود و به رسالت پيامبري كه از بني اسرائيل نباشد گواهي نمي دهد. چهره يهود در قرآن، ص43 - 44 از تاريخ اليهود في بلاد العرب ولفنسون، ص122. از سياست خارجي پيامبر اسلام، با تصرف و تلخيص فراوان.

[3] نساء (4) آيه 128.